سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منفورترین مردم نزد خداوند، فقیر متکبّر وپیر زناکار و دانشمند بد کار است . [امام علی علیه السلام]
خدای عاشق
برسد به دست خدا...
  • نویسنده : زهره:: 86/9/10:: 10:43 صبح
  •  

     

     

     

     

     

    دوباره شروع شد....

    قصه ی یه غربت دیگه. دوباره حسش میکنم. دوباره میخواد منو توی خودش غرق کنه. نه، این دفعه با دفعه های قبل خیلی فرق داره . این دفعه دیگه هیشکی نیست که به دادم برسه. دیگه هیچ کس نیست که دل نگرون سرنوشتم باشه . دیگه هیچ کس نیست که سرم و بذارم روی شونه هاشو هق هق گریه هامو هدیه ی مهربونیش کنم. این دنیای خاکستری هیچ وقت با ما راه نیومد.

    انگار توی قسمت من نوشتند تا زنده ای باید بکشی. دیگه این روزا نه از اون شهر و دیار بچگیم خبریه نه اون رفیقای با صفا. سرنوشتم قلم خورد توی غربت و همه شدند غریبه. به هرکی دست دوستی دراز میکنم انگار یه کاسه زهر توی دستم میذاره. یادمه روز آخری که با رفیقهام داشتیم قدم میزدیم. وقتی  هر کی داشت میرفت دنبال سرنوشتش همه فکر میکردند من بهترین سرنوشت و میونشون دارم. اما سرنوشت من شد تنهایی و حسرت . الآن یک سال و چهار ماه و پنج روزه که با هیشکی از این همه غربت نگفتم. همه ی دلتنگیهام و توی قلبم خاک کردم . گفتم میگذره یادم میره. اما نشد......

    خدایا خودت میدونی که خواستم که بگذرم اما نشد. نمیشه. تو ما آدمهارو واسه تنهایی نساختی. تنهایی فقط مخصوص توهه. از این همه غربت خسته شدم. توی این دنیایی که همه به فکر خودشونند. چطوری میشه محبت کرد. چطور میشه با این آدم ها حرف زد. بهم بگو چیکار کنم. نمیتونم تحمل کنم. من روزای بچگی رو میخوام . من اون دوست ها رو میخوام . من اون خنده هارو میخوام . من شهرمو میخوااااااااااااااااااااااااام.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------

     

     

    خوابیدی، بدون لالایی و قصه

    بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه

    دیگه کابوس زمستون نمیبینی

    توی خواب گلای حسرت نمیچینی

    دیگه خورشید چهره تو نمیسوزونه

    جای سیلی های باد روش نمیمونه

    دیگه بیدار نمیشی با نگرونی

    توی تردید که بری یا که بمونی

    رفتی و قاصدکارو جا گذاشتی

    قانون جنگل و زیر پا گذاشتی

    اینجا قهرند سینه ها با مهربونی

    تو تو جنگل نمیتونستی بمونی

                                                                         تو تو جنگل نمیتونستی بمونی

     


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------

    سلام بچه ها یه مقاله ی روانشناسی قشنگ پیدا کردم از گروه (ایران - ایران) امیدوارم خوشتون بیاد:

    خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان میشود. اما معمولا سـخت ترین مرحله نــقطه شروع است. افکار بزرگ ما را به سمت پیشرفت راهنمایی کرده و فردایی روشن را برایمــان به ارمغان می آورند. با به کارگیری اصولی که دراین قسمت برای شما شرح می دهیم می تـوانـیـد یـک تـجارت بزرگ و بی نقص راه اندازید. ما متاسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت نداده ایم. این امر سبب میشود تـا توانایی خـود را بـرای دامـن دادن بـه تـصورات و تخیلات از دست داده و در نـتـیـجه قـدرت تـخـیـل خـود را به کار نگیریم. به همین دلیل فرصتهای بی شماری را به آسانی از دست می دهیم.

    ایـده های بـزرگ از مـحـلی فـــرای باورهای شخصی نشات می گـیـرند. بـاید بـه دوردسـت هــا بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید. عده ای بـــا به کار نگرفتن ذهن خود آنرا به طرز وحشتناکی بی حس و کرخت می کنند، چنین رفتاری باعث می شود درخت افکار شما هیچ گاه به بار ننشیند.

    ۱-  زیاد مطالعه کنید.

    ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسان های موفق در طول تاریخ آشنا شوید. شرح حال و تاریخچه زندگی هر یک از آنها را مرور کنید و از آن درس بگیرید. با مطالعه این کتب می توان حدس زد که چگونه این افراد بزرگ ذهن خود را برای رسیدن به بهترین ها پرورش داده بودند. همچنین می توانید مجلاتی نظیر تجارت و یا اقتصاد روز را نیز مطالعه کنید. با آگاهی از نظرات دیگران پیرامون مسایل مختلف شما سطحی نگری را کنار می گذارید و با یک دید عمقی به موضوعات مختلف می نگرید.

    ۲-  فرصت هایی را که در آن ذهن شما خلاق است از دست ندهید.

    شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار می کنید. تصور شما  نادرست است. شاید بعضی مواقع حس می کنید که مغزتان اصلا کار نمی کند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد. اما مواقعی هم وجود دارد که ذهنتان به قدری فعال است که می خواهید انیشتن را به رقابت دعوت کنید. تنها مشکل موجود این است که این زمان طلایی مواقعی که شما به آن نیاز دارید، ظاهر نمیشود. زمانی که ذهن در حال فوران است تا آنجا که می توانید به افکار خود پر و بال دهید. اجازه دهید افکارتان مثل آب آتش نشانی به بالاترین نقطه صعود کنند. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا می دهید، او شما را به دوردست ها خواهد برد و نتایج شگفت انگیزی را بدست خواهد داد.

    ۳- یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید.

    هنگامیکه افکار بی نظیر به ذهن شما خطور می کنند از ذخیره کردن آنها اطمینان خاطر حاصل کنید. در این امر به یادداشت های ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور می کنند. هنگامیکه افکارتان در جایی ثبت شوند، شما به راحتی می توانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوه ها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند قابل استفاده هستند.

    ۴-  از افکار دیگران بهره بجویید.

    بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایده های شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. توانایی های آنها مختلف است و سوابق و پیشینه های متفاوتی دارند. کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع ، آنقدر پیشنهادهای مختلف شنیده می شود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمی رسیدند. به این طریق شما میتوانید با کوله باری سرشار از افکار متفاوت در جاده تصمیم گیری گام بردارید.

    نسبت به نظر هیچ کس بی توجهی نکنید . شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدف هایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم سعی کنید به جای قضاوتهای بیهوده آن ها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید.

    ۵- تغییراتی در محیط اطراف خود ایجاد کنید.

    گاهی اوقات تنها چیزی که باعث می شود ذهن خسته شما را دوباره به کار اندازد تغییر وضع ظاهری محیط اطرافتان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت می دهد. اگر تمام مدت در پشت میز خود بنشینید ذهن خود را در آن شرایط محدود می کنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی او باقی نمی گذارید.

    بنابر این میتوانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین و تقلا بپردازد.

     

    ۶- بر روی شکاف میان دو نسل خط بطلان بکشید.

    ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسور هستند و احساساتشان از طریق فشار های اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی می نگرند و مانند بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست نداده اند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظر ساده و بی آلایش آنها آشنا شوید. اگر می خواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا می دارند. آنها قصد تاثیرگذاری در دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان می کنند.

    از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدت ها پیش با تمام این مشکلات مواجه شده اند و با آن دست و پنجه نرم کرده اند. تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی را نمی توان بر روی آن گذاشت. پس آنها را دست کم نگیرید، با دیدگاههایشان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت می کنند و از مشکلات در امان خواهید بود.

    ۷- به رفیق شفیق خود مراجعه کنید.

    همه ما دوستی داریم که به نظر میرسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک می خواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.

    ۸- به توانایی های خود اتکا کنید.

    قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمون ها در جای خود مفید هستند اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. هرزگاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. شما می توانید بدون توجه به کارآیی روش های گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستمهای فعلی را زیر سوال برید.

    ۹-  در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید.

    خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد. اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشته ای که مهارت دارید خوب کار می کنند و در سایر رشته ها نتیجه ای مصیبت بار را به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری را دارید بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام کلیه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند.

    ۱۰- به ذهن خود آزادی عمل دهید.

    آیا با تمرین های رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیت ها یک روش بسیار جالب را برگزیده اند. فقط کافی است قلم را بر روی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است را بر روی کاغذ بیاورید. میتوانید از مشکلات شروع کنید و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشته های خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نا معقول به نظر می رسند. بعدا می توانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بی ربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را داده اید و این خود یک امتیاز محسوب می شود. هیچ کس نمی داند شاید به نتیجه ای برسید که سال ها منتظر آن بوده اید.

    ۱۱- ایده های گذشته را از نو بسازید.

    افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایده های بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آن ها عملیات نوسازی انجام دهید. آن ها را اصلاح کنید و برای بهبودی آن ها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز  برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را می توان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید. عالی به نظر میرسد پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.

    ۱۲- از الهه وجودتان یاری بخواهید.

    آیا یک شی، آهنگ، مکان و یا یک شخص خاص وجود دارد که حضور و یا تجسم او برای شما خوشایند بوده و به ذهنتان نیرویی همچون قدرت موتور جت می دهد. از هیچ تلاشی برای رسیدن به آن مضایقه نکنید. تنها یک چنین چیزهایی هستند که شما را به سمت ابتکارات بدیع رهنمون می سازند. از وجود آن بهره بجویید و اجازه دهید تا انوار طلایی آن به درونتان نفوذ کند و ذهن شما را در بر گیرد.

    یک ایده بزرگ از چه ویژگی هایی برخوردار است
    شرکت ها و کمپانی های بزرگ به ویژه آن دسته که بر روی مسائلی نظیر طراحی و تبلیغات کار می کنند، سرمایه گذاری های عظیمی  صرف می کنند تا به کارکنان خود آموزش دهند که چگونه میتوانند ذهن خود را آزاد کنند تا سرچشمه ایده های بزرگ باشند. خیلی از آنها از کارمندان درخواست ارائه لیست هفتگی ایده ها را میکنند. در چنین محیطی چیزی به عنوان فکر بد وجود ندارد فقط بعضی ایده ها خام هستند.

    بنابراین خیال بافی و رویا پردازی کنید تا ذهـن شما به نظریه پردازی عادت کند و از قلمرو سادگی بیرون آید. قدری افسار گسـیـخـــته باشید تا پندار شما به بلندی ها پرواز کرده و اوج گیرد.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    تنهاترین دوستت دارم
  • نویسنده : زهره:: 86/7/18:: 4:17 عصر
  •  

     

     

                                                    

    . 

     

    همیشه غصه میخورم چرا نمیتونم فریاد بزنم؟ چرا نمیتونم دردم و بگم؟ چرا نمیتونم آشتی کنم؟ چرا باید غریب باشم؟ چرا از آدمها باید بترسم؟ چرا گذاشتم بشکننم؟ چرا کسی دستم و نگرفت ؟ چرا این همه بدی دیدم؟ چرا وقتی شکستنم گریه نکردم؟

    حالا میفهمم جواب تمام اینها تویی. تو خواستی بهت برسم. اونی که تیکه های قلب شکستم و به هم وصل کرد تو بودی؟ تو بودی که وقتی کمرم زیر بار نارفیقا شکست دستم و گرفتی و کمکم کردی قد الم کنم. حالا ایمان دارم:

                                                                     اگر تنها ترین باشم باز هم خدا هست

     


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    و پاییز آمد...
  • نویسنده : زهره:: 86/7/1:: 11:0 صبح
  •  

     

    پادشاه فصلها....

     

    بازم پاییز اومد... . همیشه پاییز که میاد یه غم عجیبی مهمون دلم میشه. پاییز همیشه واسه من فصل اعدام بغض ها بود و آبستن احساسها....بیشتر شعرهام زاییده ی پاییزند. فصل پاییز که میشه بیشتر از همیشه غم غربت آزارم میده. نمیدونم ... شاید امسال دیگه این اتفاق نیافته. اما از حق نمیشه گذشت پاییز واقعا بین چهار فصل پادشاهی میکنه. یکی دیگه از معجزه های خدا خودش و بهمون نشون میده.وقتی تو دنیای تنهاییت قدم میزنی انگار زمین و زمان داره باهات حرف میزنه خدا که دیگه جای خود داره.بخصوص لحظه های عاشقونه ی بارون پاییزی. هر چند هر پاییز که میاد یه غربت جدید سراغمو میگیره. هرچند هر پاییز یکی از بهونه های زندگیم ازم دور میشند.هر چند هر پاییز که میاد دوباره تنها میشم. هر چند عبور پاییز واسه من غروب لبخند بود . اما بخاطر بارونش ، بخاطر رنگین کمون برگاش ، بخاطر اینکه پاییز منو با خدام تنها میذاره، بخاطر اینکه پاییز دوست و دشمنم رو بهم نشون میده، بخاطر تمام تجربه هایی که بهم داد.......... با هزار امید عاشقشم.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 37720
    بازدید امروز : 8
    بازدید دیروز : 6
    ............. بایگانی.............
    تابستان 1387
    بهار 1387
    زمستان 1386
    پاییز 1386
    تابستان 1386

    ........... درباره خودم ..........
    خدای عاشق
    زهره

    .......... لوگوی خودم ........
    خدای عاشق
    ....... لینک دوستان .......
    یکی از بندگان خدا (ه.ت)
    من و عشق و دلتنگی
    زخمی تازه
    خدا حافظ پلوتو کوچولو

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........