سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ چیز نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، منفورتر ازبخل و بدخویی نیست که این یک، همان گونه که سرکه عسل را تباه می کند، ایمان را تباه می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
خدای عاشق
15فروردین تولد من
  • نویسنده : زهره:: 87/1/16:: 7:6 عصر
  •  

     

     

     

     

     

     

    به به سلام، چه خبرا؟ عید خوش گذشت بهتون؟ جای من سبز مگه نه؟ عید من که امسال با همیشه فرق داشت. تا قبل از روز سیزده که همش غم و غصه داشتم. جوری که غروب روز دوازدهم به قول عروسمون« علناً» از خدا درخواست مرگ کردم . اما روز سیزده زهرا شب سیزدهم با اصرار زهرا عروس کوچیکمون که تا قبل از ازدواج صمیمی ترین کسم بود رفتم بندر عباس پیش داداشم که اونم تا قبل از ازدواجش صمیمیترین عضو خانواده واسه من بود. میدونید بعد از ازدواج داداشیم با زهرا که عامل اصلیش خودم بودم. دو تا عزیزترین آدمای زندگیم و از دست دادم. یه جورایی آخرین کسایی بودند که بهشون تکیه زده بودم. اما بعد از عقدشون....... به هرحال رفتند سراغ خونه زندگیشون دیگه. هر کاری  هم که کردم نتونستم نه جای زهرا نه علی رو با وجود کسی پر کنم. به هرحال میتونم بگم که عید من از روز 14 فروردین شروع شد و من یکی از شیرین ترین شب های تولدم یعنی شب 15 فروردین و کنار دریا (جایی که بهم انرژی و آرامش میده) گذروندم . اون شب واقعا قشنگ بود چون غیر از تمام هدیه هایی که گیرم اومد دو تا هدیه با ارزش دیگه ( داداش علی و زهرا)  نصیبم شد. من دوباره داداشم و زهرا روبه دست آوردم حتی شده واسه ی یه روز. موبایلم مدام زنگ میخورد یا زنگ بود یا اس ام اس خیلی ها بهم تبریک گفتند . اما کسی که فکر میکردم بعد از این همه مدت دیگه با هم دوستیم فراموشم کرد. میدونید شاید خود خواهی باشه اما به نظر من وقتی روز تولد کسی واست مهم نباشه یعنی خودش هم مهم نیست . اشکال نداره من قول دادم که قوی باشم و اعتماد به نفس داشته باشم. ایام عید من هم روز شونزدهم تموم شد. کلش دو روز بیشتر نبود اما خیلی خیلی واسم ارزش داشت. خدا بازم منو نجات داد.

     


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 37049
    بازدید امروز : 2
    بازدید دیروز : 26
    ............. بایگانی.............
    تابستان 1387
    بهار 1387
    زمستان 1386
    پاییز 1386
    تابستان 1386

    ........... درباره خودم ..........
    خدای عاشق
    زهره

    .......... لوگوی خودم ........
    خدای عاشق
    ....... لینک دوستان .......
    یکی از بندگان خدا (ه.ت)
    من و عشق و دلتنگی
    زخمی تازه
    خدا حافظ پلوتو کوچولو

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........