بگذار بشکنند....
آخر اینان از نسل هابیلیان اند
بگذار بشکنند....
شاید این آخرین شکستن بود....
بگذار بشکنند.......
شاید از این حقارت کمی بزرگ شوند...
بگذار بشکنند.......
بگذار اما.....
تو خود نشکن!!!!!!!!!!
آخر اینان قابیلیان را به زیر خاک میخوابانند...
شاید هنوز یک نسل از جنس احساس مانده باشد.
مگذار لبه های تیز قلب تکه تکه شده ات. دل بی رحم خاک را بخراشد.
مگذار قطره های اشک هایت جسم بی روح زمین را به خود مغرور کند.
بگذار بشکنند اما.......
هر گز نشکن....
---------------------------------------------------
دلم را سپردم به بنگاه دنیا
وهی آگهی دادم اینجا و آنجا
وهرروز....
برای دلم مشتری آمد و رفت
وهی این وآن...
سر سری آمد و رفت
ولی هیچ کس واقعأ
اتاق دلم را تماشا نکرد!
دلم قفل بود!!!
کسی قفل قلب مرا وا نکرد
یکی گفت:
چرا این اتاق پر از درد و آه است؟
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است!!!!
یکی گفت:
چرا نور اینجا کم است؟؟
وآن دیگری گفت:
که انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است.!!
ورفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آنوقت گفتم:
خدایا توقلب مرا میخری؟؟
وفردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
ودر را به روی همه
پشت خود بست
ومن روی آن در نوشتم:
« ببخشید، دیگر
برای شما جا نداریم.»
از این پس به جز او
کسی را نداریم.....
---------------------------------------------------
در سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید......
این آخرین باره....
---------------------------------------------------
حدودای 1700 سال پیش در روم (اونوقت ها شما هنوز به دنیا نیومده بودین!) حاکمی بنام کلودیوس بوده که فکر میکرده سربازای مجرد از متاهل ها قویتر هستن. واسه همینم ازدواج رو ممنوع میکنه تا سربازاش نتوننن ازدواج کنن و بقول خودش قوی بمونن. هر کسی هم که سرپیچی میکرده کشته میشده. این وسط یک کشیش به نام ولنتاین، برای سربازای رومی خطبه عقد میخونده ! حالا اینکه اون زمانا خطبه هم بوده یا همینجوری الکی پلکی بوده من نمیدونم والا، خلاصه حاکم از این جریان خبردار میشه و دستور میده که ولنتاین روبندازن زندان.
والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان میشه. اینجاس که میگن خر بیار و باقالی بارکن! خلاصه نامه نگاری و sms بازی و اینا شروع میشه و هر بار که ولنتاین برای دخترک نامه ای مینوشته زیرش مینوشته ?از طرف ولنتاین تو?. این که زیر همه کارت های روز ولنتاین می بینید که نوشتن ?From your Valentine? از همونجا اومده. خوب کجا بودیم ؟ آهان. بالاخره این جناب ولنتابن چند روز بعدش بخاطر قانون شکنی اعدام میشه و چون جرمش هم رسوندن دختر و پسرای عاشق به همدیگه بوده از اون به عنوان شهید راه عشق یاد میکنند و از اون زمان ولنتاین رو بعنوان نماد یک عاشق تمام عیار مطرح کردن و روزشو روز عشق گذاشتن. همین دیگه !
(برداشت از گروه مارشال مدرن)
---------------------------------------------------
داشتم توی یه حیاط قدم میزدم یه دفعه گوشه ی حیاط چشمم به چیزی افتاد که درجا خشکم زد این تصویر و ببینید:
میدونید چیه یه لونه ی زنبور عسله به قیافش نگاه کنید. دقیقا شکل یه قلبه.نمیدونم نظر شما چیه اما به نظر من محشره. ببین وقتی زنبورها عاشق میشند چیکار میکنند.؟؟؟
نظرت چیه؟
---------------------------------------------------
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
---------------------------------------------------